جدول جو
جدول جو

معنی دین گستر - جستجوی لغت در جدول جو

دین گستر(عَ پَ)
مروج دین. مبلغ دین. دین پرور:
ببرهان صورت چرا بگروی
همی پند دین گستران نشنوی.
فردوسی.
بطریق دید رویش گفتش که در همه روم
از جمع قیصران چو تو دین گستری ندارم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سخن گستر
تصویر سخن گستر
آنکه سخن را شرح وبسط دهد، کسی که مطلب و موضوعی را تفسیر کند، کسی که ادبیات و زبان یک قوم را گسترش دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانش گستر
تصویر دانش گستر
آنکه علم و دانش را رواج دهد، کسی که از علم و دانش به همه بهره رساند، گسترانندۀ دانش
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تُو بَ / بِ فِ / فَ)
دشمنی انداز. (ناظم الاطباء). آنکه مسبب خصومت و عداوت گردد
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ تَ / تِ)
گسترندۀ دانش. اشاعه دهنده علم. علم گستر. که بسط دانش دهد. که علم افاضه کند. که از دانش بهره رساند. ز دانش بهر کس رساننده بهر
لغت نامه دهخدا
(نَ گُ تَ / تِ /نَ تَ / تِ)
در عرف، سخنگو و شاعر. (آنندراج) :
بمن چنان بود اندر نهفت صورت حال
که میر سیر شد از بندۀ سخن گستر.
عنصری.
با علی یاران بودند بلی پیر ولیک
بمیان دو سخن گستر فرقست کثیر.
ناصرخسرو (دیوان چ کتاب خانه تهران ص 196).
دل هر که را کو سخن گستر است
سروشی سراینده یا دیگر است.
نظامی.
چون زمان عهد سنایی درنوشت
آسمان چون من سخن گستر بزاد.
خاقانی.
، به مجاز بمعنی پهنا دادن سخن که اطراف و محافل بسیار داشته باشد. (آنندراج) :
مدعی گرچه سخنگوست سخن گستر نیست
مهمل و معنی بسیار چه معنی دارد.
محسن تأثیر (از آنندراج).
، هم سخن. هم گفتار:
چو کوه البرز آن کوه کاندر آن سیمرغ
گرفته مسکن و با زال شد سخن گستر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ زَ دَ / دِ)
که دین را فروگذارد. که دین را رها کند:
با چو تو دنیاطلب دین گذار
بانگ برآورده رقیبان بار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
دشمنی اندازی و سبب خصومت و عداوت گشتن. (ناظم الاطباء) ، کین کشی. کین ستانی. انتقامجویی:
ببین تا به هنگام کین گستری
چه خون راندم از زنگی و بربری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از داد گستر
تصویر داد گستر
نام خدای عزوجل، داد گسترنده، عادل، دادگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانش گستر
تصویر دانش گستر
گسترنده دانش، علم گستر گسترنده دانش، علم گستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخن گستر
تصویر سخن گستر
بیان کننده، تفسیر کننده مفسر، بلیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیا گستر
تصویر ضیا گستر
روشنائی بخش
فرهنگ لغت هوشیار
دامیار، شکارچی، صیاد
متضاد: صید
فرهنگ واژه مترادف متضاد